با توجه به اخباری که در رسانههای انجمن منتشر کردهایم، شما دانشجویان و مخاطبان انجمن، در جریان مراحل انحلال انجمن بودهاید. بر خلاف اغلب تشکلهای به ظاهر دانشجویی که قدرت را محرم خود میدانند و دانشجو را نامحرم، ما شما دانشجویان را محرم خود میدانستیم و خط قرمزمان بده-بستان با قدرت بود. همانطور که شما نیز به ما اعتماد داشتید و دغدغههای خود را با ما در میان میگذاشتید. حال به عنوان آخرین سخن خود پس از انحلال نامنصفانهی انجمن، قصد داریم ابتدا جایگاه امروز خود را در تاریخ جنبش دانشجویی ایران توصیف کنیم. و سپس مروری بر عملکرد خود در انجمن و بازاندیشیهایمان، پس از احیای آن در سال ۱۳۹۵ داشته باشیم.
انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت دانشگاه تبریز در میانهی دههی نودی آغاز به فعالیت کرد که با تشدید بیسابقهی فشارهای اقتصادی از خارج کشور آغاز شد و سپس با تغییر دولت و تغییر سیاستهای اقتصادی و رفاهی در پی آن، مسئلهی نابرابری و شکاف طبقاتی و مسائلی از این دست، اهمیتی دوچندان یافت. از طرف دیگر با پیوند خوردن تمام مسائل کشور به مذاکرات هستهای توسط دولت وقت، مسئلهی استقلال کشور نیز اهمیت یافته بود. انجمن ما در چنین اوضاعی، با محور قرار دادن آرمان عدالت، کار خود را پس از سالها تعطیلی، آغاز کرد. عدالتی که برای انسان بود و مبنای خود را از دین میگرفت. ما از «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید/۲۵)، اولویت عدالت را میفهمیدیم و از «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(زمر/۱۸) که بر نشان انجمن نیز نقش بسته است، به اهمیت گفتگو و اندیشه و دوری از تعصب و دگماندیشی پی میبردیم.
ما در شرایطی کار خود را در دانشگاه شروع کردیم که بسیج دانشجویی در دل یک جریان عرفانی دنیاگریز هضم شده بود و تشکل دولتساختهی هاشمی رفسنجانی با تشکل دولتساختهی روحانی در حال رقابتی مبتذل برای کسب منافع سیاسی خود بودند.
انحلال نامنصفانهی انجمن و بهانههای بیمبنایی که بر ما گرفتند و تهمتهای ناروایی که بر ما روا داشتند، تغییری در آنچه که انگیزهی حرکت و جهت اندیشهی ما را تشکیل میداده، نداده و ما باز پای کار همان مسئولیتی که بر دوش خود احساس میکردیم خواهیم ماند. هم ما و هم کسانی که امروز به گونهای بر اریکهی قدرت سوار شدهاند که گویی در واقع این قدرت است که از ایشان سواری میگیرد! دیروز نبودیم، امروز هستیم و فردا نیز نخواهیم بود؛ اما ایران و مردم رنجدیده و بزرگ آن و آرمانهای بزرگ انسانی و اسلامی، سالهای سال از دل کوران حوادث گذشتهاند و به یاری خدا زنده و پاینده خواهند ماند.
آن چه که بر ما رفت چیزی نبود جز یک اقتدارگرایی بیپروا و تمامیتخواهی عریان؛ از طرف کسانی که از همه و حتی از خودشان هم میترسند و چون به خودشان اعتمادی ندارند به دیگران نیز نمیتوانند اعتماد کنند.
مطمئنا ما در این چند سال تغییر کردهایم. اما بر سر همان عهدی که بسته بودیم، هستیم و اگر خدا بخواهد خواهیم ماند. قطعا کسی که به دنبال پاسخی نو باشد که قبلا جایی نوشته نشده، خالی از خطا هم نخواهد بود. ما نیز در این سالها، خالی از خطا نبودهایم؛ امّا مدام درحال تصحیح و تکمیل مسیر آرمانخواهانهیمان در واقعیت اجتماعی امروز جامعهمان بودیم.
ما عدالتخواهیم. تحقق عدالت بدون آزادی امکان ندارد. و هر دوی اینها تنها با کرامت ذاتی انسان است که معنا مییابند.
ما باور داریم ایران امروز قویتر از آن است که بخواهد با اصلاح مشکلات خود دچار فروپاشی شود. بلکه برعکس، ترس از اصلاح و اصرار بر تکرار روندهای شکستخوردهی سابق و ممانعت از پرسش از گذشته است که به تضعیف کشور منجر شده و به بحران دامن میزند. امروز بهترین فرصت برای اندیشدن به آینده و رفع نواقص و اصلاح خطاهای گذشته برای ساختن ایرانی آبادتر و آزادتر و جامعهای عادلانهتر است.
در پایان در این روزهای سخت مردم مظلوم غزه زیر بمباران وحشیانهی رژیم تروریستی و اشغالگر صهیونیستی، خودمان را در کنار ایشان میدانیم و از خداوند منان، پیروزی و آزادی این ملت عزیز و زخمخورده را خواستاریم.